کد مطلب:148767 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:183

اولین انعکاس نطق زینب
هنوز صحبت زینب دختر علی بن ابی طالب (ع) تمام نشده بود و كسانی كه در مجلس یزید بن معاویه حضور داشتند به دقت سخنان آن زن را می شنیدند و از شجاعت وی حیرت می كردند. تا آن روز كسی جرئت نكرده بود كه آن طور، صریح و بدون پرده، ظلم و فسق و رشوه خواری دستگاه خلافت یزید بن معاویه را رو به رو، با حضور عده ای زیاد شاهد و مستمع به او بگوید. حتی در دوره معاویه، پدر یزید، با این كه نسبت به پسرش مردی معتدل و آرام بود، كسی جرئت نكرد كه آن طور بی پرده، آن هم با حضور كسانی كه یزید در آن ها قدرت و نزد آنان احترام داشت، آن گونه، صریح صحبت كند. خلافت یزید بن معاویه یك خلافت اسلامی شبیه به خلافت خلفای راشدین نبود كه كسی بتواند در محضر خلیفه هر چه می خواهد بگوید.

خلافت یزید، سلطنتی بود شبیه به پادشاهی سلاطین سوریه كه گفتیم آن ها هم رسوم سلطنت را از رومیة الصغری تقلید كرده بودند. حكومت یزید بن معاویه مانند حكومت سلاطین سوریه یك حكومت استبدادی به شمار می آمد و در آن یك قانون همیشگی وجود داشت و آن عبارت بود از رای و حكم خلیفه گر چه خلیفه اموی، به ظاهر، قوانین اسلامی را به موقع اجرا می گذاشت ولی در هر مورد كه بین قوانین اسلامی و اراده او، تصادم به وجود می آمد وی قوانین اسلامی را ندیده می گرفت و بر طبق اراده خود رفتار می كرد. این موضوع بر كسی پوشیده نیست كه در حكومت های استبدادی گذشته زمامدار مستبد، تاب شنیدن نكوهش را در یك مكالمه دو بدو، بدون این كه شخص سوم حضور داشته باشد و اظهارات نكوهش كننده را بشنود نداشت تا چه رسد به این كه


تمام رجال حكومت او حضور داشته باشند و به روایتی یك سفیر حكومت بیگانه نیز حاضر باشد و اظهارات نكوهش كننده را بشنود. تمام كسانی كه در آن مجلس حاضر بودند یقین داشتند و می دانستند كه زینب دختر علی بن ابی طالب (ع) با جان خود بازی می كند. گر چه تا آن موقع خلیفه اظهارات زینب را قطع نكرده بود و به نظر می رسید كه او هم مثل دیگران با دقت به اظهارات آن زن دلیر گوش می دهد اما كسانی كه حاضر بودند می دانستند كه خلیفه، تا به آخر شكیبا نخواهد بود و ناگهان فریاد خشم، نطق زینب را قطع خواهد كرد و جلاد را احضار خواهد نمود تا آن زن را به قتل برساند. وقتی خلیفه فرمان قتل زنی را صادر می كرد آن زن را سر نمی بریدند و بین اعراب بریدن سر یك زن مرسوم نبود اما به طرزهای دیگر وی را می كشتند. این را باید تذكر داد كه اعراب، در دوره جاهلیت (قبل از اسلام) زن را نمی كشتند و زن به طوری كه در یكی از فصول قبل گفتیم آن قدر بین عرب بادیه محترم بود كه حق جوار داشت و اگر یك فراری خود را به خیمه یك زن می رسانید و به آن زن پناهنده می شد آن هائی كه مرد فراری را تعقیب می كردند، نمی توانستند وی را دستگیر نمایند و او را در پناه زن می گذاشتند و می رفتند. بعد از اسلام هم تا مدتی زن های عرب همان احترام دوره جاهلیت را داشتند و اولین كسی كه در عرب مبادرت به قتل زن كرد بنی امیه بود. آن ها زن را به چند طریق می كشتند و اگر یك مجوز شرعی برای قتل او داشتند می گفتند كه وی را سنگسار كنند و در غیر آن صورت می گفتند زن را در كیسه ای بزرگ یا جوالی قرار بدهند و سر كیسه یا جوال را ببندند و زن را درون كیسه یا جوال خفه نمایند. طرز دیگر كشتن زن این بود كه دست های زن را از پشت می بستند و آن گاه دو بازوی او را به انتهای پالان یك استر چموش یا جهاز یك شتر مست می بستند و در صحرا رهایش می كردند و استر خموش آن قدر می دوید و به سوی زن بدبخت جفتك می انداخت تا او را می كشت. شتر مست هم آن قدر در بیابان می دوید و زن را در عقب خود روی سنگ و خار می كشید تا این كه زن به هلاكت می رسید.

از زمانی كه زینب آن نطق را در مجلسس خلیفه اموی ایراد كرد نزدیك سیزده قرن و نیم می گذرد و هنوز مورخین اسلامی حیرت می كنند كه چگونه یزید بن معاویه، آن هم در حضور تمام رجال دستگاه خلافت خود آن سخنان تند را از زینب شنید و نطق او را قطع نكرد و فرمان قتلش را صادر ننمود. مورخین شیعه بدون استثناء سكوت و تحمل خلیفه را ناشی از حمایت خداوند از زینب می دانند.

چند نفر از مورخین اسلامی كه از اهل سنت می باشند می گویند كه سكوت یزید بن معاویه و خودداری او از قطع نطق زینب و این كه دستور آزار كردن وی را صادر نكرد ناشی از پشیمانی او بود. به قول آن مورخین وی بعد از این كه از كیفیت قتل حسین (ع) اطلاع حاصل كرد پشیمان شد و پس از این كه اسیران را دید پشیمانی اش بیشتر گردید و در این فكر بود كه چگونه فاجعه قتل حسین و یارانش را جبران نماید و حال پشیمانی و فكر جبران آن فاجعه مانع از این گردید كه نطق زینب را قطع كند و به او آزار برساند. لحن نطق هم در یزید بن معاویه موثر واقع شد. زیرا در نطق


زینب دو اثر وجود داشت كه به قاعده بایستی متضاد باشد یكی مناعت و دیگری مظلومیت. وقتی آدمی از روی مناعت صحبت می كند جنبه مظلومیت وی پنهان می ماند و آن هائی كه گفته اش را می شنوند و او را می بینند وی را یك مظلوم به شمار نمی آورند. وقتی كه شخصی از روی مظلومیت حرف می زند دارای لحن مناعت نتواند بود اما زینب طوری صحبت می كرد كه حضار، از جمله خلیفه اموی، مظلومیت و مناعت او، هر دو را، احساس می كردند و این، كمال تسلط در صحبت كردن است كه ناطق بتواند دو چیز متضاد را در كلام خود بگنجاند و هر دو، در شنونده موثر واقع شود. زینب، یك خطیب محسوب نمی شد و فن خطابه را از كسی فرانگرفته بود از روی فطرت و ذات، با فصاحت صحبت می كرد. همان طور كه عرب بادیه بدون این كه سواد داشته باشد، با فصاحت شعر می سرود و مزیت زینب بر شعرای بادیه عربستان این بود كه علاوه بر استعداد فطری سواد هم داشت. از لحظه ای كه زینب در مجلس یزید بن معاویه، خطابه طولانی خود را آغاز كرد، حتی یك بار، دچار تردید نشد و مكث نكرد وكلام را جز در مواردی كه نام خدا را می برد و از برادرش و سایر كشتگان كربلا یاد می كرد یا یزید را طرف خطاب قرار می داد تكرار ننمود. حتی خطبای بزرگ، اگر از روی یادداشت صحبت نكنند دچار تردید می شوند و مكث می كنند و تكیه كلام هائی بر زبان می آورند كه نشان می دهد دفع الوقت می كنند تا این كه آن چه می خواهند بگویند بذهنشان برسد. ولی زینب كه فی البدیهه صحبت می كرد یك بار مكث نكرد و تكیه كلامی بر زبان نیاورد كه نشان بدهد در جستجوی چیزی است كه باید بگوید و سلیس بودن كلام و توقف نكردن نشان می داد كه یك ناطق توانا می باشد.

آیا یزید تحت تاثیر قدرت نطق زینب هم قرار گرفته بود و قطع نظر از معانی كلام، استعداد زینب برای نطق كردن خلیفه اموی را تحت تاثیر قرار داد یا نه؟ بعد از سیزده قرن و نیم اظهار نظر راجع به این موضوع، ممكن است و مورخینی هم كه از اثر نطق زینب در خلیفه اموی خبر داده اند تاثیر معانی كلام را ذكر كرده اند نه استعداد زینب برای نطق كردن و استیل نطق او را [1] دیگر این كه اثری كه در كوفه به مناسبت اناث بودن ناطق، در مردم بروز كرد در مجلس یزید بن معاویه تجدید شد. تا آن موقع در دمشق دیده نشده بود كه یك زن نطق كند و هنگامی كه سوریه از طرف پادشاهان سوریانی اداره می شد تمام ناطقان مرد بودند و آن ها هم پیوسته راجع به مسائلی كه مورد تمایل پادشاهان سوریانی بود نطق می كردند. روزی كه قسطنطین در سال 312 بعد از میلاد مسیح، امپراطوری روم شرقی را كه همان (رومیة الصغری) می باشد به وجود آورد در قسطنطنیه، پایتخت آن امپراطوری، به تقلید شهر (روم) یك (فوروم) یعنی محل نطق و خطابه و چیزی شبیه به (هاید پارك) امروزی لندن


به وجود آورده شد و چون سوریه تحت سلطه روم شرقی بود یك فوروم هم در دمشق ایجاد گردید. بعضی از اشخاص كه استعداد نطق كردن داشتند و چیزی به نظرشان می رسید كه باید به مردم گفته شود به فوروم می رفتند و برای مردم نطق می كردند. اما پادشاهان سوریه، آن فوروم را در دمشق تعطیل كردند و از آن به بعد در آن جا كسی نطق نمی كرد ولی در جاهای دیگر بنابر تمایل پادشاهان سوریه، نطق ایراد می شد و ناطقان پیوسته از مردان بودند و زینب اولین زن به شمار می آمد كه در دمشق نطق كرد و نطق او نه فقط برای اهالی دمشق كه در مجلس خلیفه اموی حضور داشتند یك پدیده تازه بود بلكه برای یزید بن معاویه نیز یك پدیده جدید محسوب می شد و او هم تا آن تاریخ ندیده و نشنیده بود كه زنی نطق نماید و طوری بر نطق مسلط باشد كه مردان نتوانند آن طور نطق كنند.

مورخین اسلامی می گویند همان نطق بود كه سبب شد عده ای به خون خواهی حسین (ع) برخاستند و انتقام خون او را از قاتلانش گرفتند و نیز مورخین شیعه می گویند بر اثر همان نطق بود، كه خلافت اموی طوری متزلزل شد كه بعد از مرگ یزید، پسرش معاویه به طیب خاطر از خلافت استعفاء داد و گفت من لیاقت خلافت را ندارم. نطق زینب دختر علی بن ابی طالب (ع) طوری حكومت اموی را متزلزل كرد كه حتی در زمان خود یزید بن معاویه مردم مدینه یعنی مردم شهری كه اسلام از آن جا قوت گرفت و توسعه به هم رسانید شوریدند و یزید بن معاویه یكی از بی رحم ترین سرداران خود را به طوری كه گفتیم برای غلبه بر شورشیان مدینه فرستاد و آن مرد بعد از این كه شهر را گشود نه فقط مدت سه روز، قتل عام و غارت كرد بلكه سربازان خود را آزاد گذاشت كه به نوامیس مردم تجاوز كنند و عنوانش این بود كه هر كس بر خلیفه خروج كند مال و جان و ناموسش مباح است.

آن كس كه رهبری شورشیان مدینه را داشت به اسم (فضل بن عباس ربیعه) خوانده می شد و او، در روزی كه زینب دختر علی بن ابی طالب در مجلس یزید نطق می كرد حضور داشت و نطق او را شنید و با احتمال زیاد آن چه او را وادار كرد كه بعد از مراجعت از دمشق به مدینه علم شورش را برافرازد و مردم شهر را بر یزید بشوراند و حاكم یزید را از مدینه اخراج كند، نطق زینب بود.

نمی گوئیم كه فقط آن نطق پایه های حكومت اموی را متزلزل كرد چون با یك نطق یك حكومت متزلزل نمی شود. ولی نطق زینب آخرین قطره ای بود كه یك ظرف پر از آب را لبریز كرد.

سه نفر كه هر سه علمدار شورش علیه حكومت اموی شدند آن روز در مجلس یزید حضور داشتند. یكی از آن ها فضل بن عباس بن ربیعه بود كه بعد از مراجعت به مدینه علم شورش را برافراشت و كشته شد. دیگری عبدالله بن زبیر بود كه بعد از شورش فضل بن عباس بن ربیعه در مدینه، و كشته شدن او، در مكه شروع به طغیان كرد و مردم مكه را علیه یزید بن معاویه شورانید و ممكن بود كه وی نیز كشته شود اما مرگ یزید سبب گردید كه فرمانده قشون خلیفه كه مكه را در محاصره داشت دست از محاصره


كشید. نطق زینب دختر علی بن ابی طالب طوری پایه های حكومت اموی را متزلزل كرد كه فرمانده قشون خلیفه همین كه خبر مرگ خلیفه را دریافت كرد نه فقط دست از محاصره مكه كشید بلكه به عبدالله بن زبیر فرمانده شورشیان مكه گفت اگر تو بخواهی خلیفه بشوی من با تو بیعت می كنم. گفتیم كه فرمانده قشون یزید بن معاویه كه برای غلبه بر شورشیان مدینه رفت به اسم مسلم بن عقبه خوانده می شد و آن مرد بعد از غلبه بر شورشیان مدینه، مامور شد كه به مكه برود و بر شورشیان مكه غلبه نماید ولی در راه فوت كرد و به جای او (حصین نمیر سكونی) فرمانده قشون شد و این مرد طوری از فساد حكومت یزید ناراضی بود كه تا خبر مرگ یزید را شنید به عبدالله بن زبیر یعنی كسی كه بایستی او را دستگیر كند یا به قتل برساند گفت اگر تو بخواهی خلیفه بشوی من با تو بیعت می كنم. سومین مرد كه در مجلس یزید بن معاویه حضور داشت و نطق زینب را شنید و بعد علیه حكومت اموی علم شورش را برافراشت مختار بن ابوعبیده ثفقی بود و می توان گفت كه آن سه نفر اگر آن روز در مجلس یزید حضور نداشتند و نطق وی را نمی شنیدند مبادرت به شورش نمی كردند. گر چه شورش مختار بن ابوعبیده ثقفی بعد از مرگ یزید بن معاویه آغاز شد ولی باز آن مرد تحت تاثیر نطق زینب قرار گرفته بود.


[1] مترجم از به كار بردن كلمات خارجي پرهيز مي كند ولي كلمه (استيل) بر اثر كثرت استعمال، مثل كلمات تلفون و تلگراف و غيره فارسي شده است و مانند همين كلمات، جنبه بين المللي دارد.